سالهای بی بهار

ساخت وبلاگ
دریک  صرف نظر از اوصافی که متخصصین رایحه در موردش می تونن بیان کنن و بنده از این حیث کاملا ناتوان هستم ، طبق درک شخصی من که برگرفته از حس مطلق بنده است و کمترین تخصصی در بررسی حرفه یی رایحه ندارم ، اثری به غایت خاص و تمام نشدنی به لحاظ منحصر به فرد بودن و شیکی و البته فخامت و کلاس محسوب میشه . اگر دوستدار ادکلن باشید قطعا بیوگرافی تام فورد رو میدونید و خبر دارید در دورانی که در ایوسن لورن کار می کرد رایحه یی بی نظیر طراحی کرد که به اِم سوِن مشهور شد و رایحه یی بسیار جذاب و مطلقا مردانه بود و تا امروز هیچ مشابهی به مرزهای اغواگری M7 نزدیک هم نشده با این حال حسی که با تست دریک به من دست میده همواره یاد آور بی برو برگردی هست از صلابت اون ادکلن البته منهای قدرت دزدیدن قاپ حریفان اش در مقایسه با اسطوره ی بی تکرار ایوسن لورن که عالیجناب تام فورد طراحی اش کرده بود دریک در واقع جزو معدود بازمانده های حال حاضر تمام ادکلن های مردانه ی با قدمت چندین دهه و خاطره سازی هست که به دلیل قیمت مناسب مورد اقبال هر قشری بوده و هست . شاید همه ی آقایون نتونسته باشن تاباروم از کرید ، تغ از هرمس ، ام سون از ایوسن لورن ، نهصد از آرامیس و خیلی شاهکارهای بی بدیل دیگه ی دنیای رایحه رو تهیه و استفاده کنن ولی بدون تردید برج رفیعی به بلندای درِیک که همچنان مثل دکلی استوار در افق اقیانوس بی منتهای ادکلن های پر هیاهو ایستاده و قاطع و جذاب به نسلها نگاه میکنه و در کمال متانت هیچ واکنشی به غوغای سایر رایحه ها نشون نمیده مطمئنا به خوبی جای خالی تمام غول های اصل و نسب دار و گران قیمت و دور از دسترس خیلی از قشرهای علاقمند به این عرصه رو تمام و کمال پر میکنه و احساس خاص مردانه و سرسنگین خودش رو القا میکنه سالهای بی بهار...
ما را در سایت سالهای بی بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3salhayebibahard بازدید : 152 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:33

‌‌در زوزه‌های باد گریزان ریگزارآشفته یال و گیج و هراسان و بی‌قراراین اسب پا شکسته‌ی صحرای سرنوشتدیری‌ست تن سپرده به شلاق روزگارشب تا شکافت رد شهابی سپاه وهمکوبید گرز افسر غم تارک سوارباطل به گرد آتش یاران نشسته‌ایمچون نیست هیچ یار در این شهر ماندگارمی‌گردد آسمان و زمین همچنان به جاستبس کاروان که گم‌شده در پرسه‌ی غبارتنها گناه لاله‌ی خون گشته عشق بودتا بود و هست سر به سر دار زین قرار‌‌ سالهای بی بهار...
ما را در سایت سالهای بی بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3salhayebibahard بازدید : 107 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:33

‌ هیچ‌وقت هم کسی به‌مون نگفت نسل ما چرا باید دس به زانو صم بکم می‌نشست پشت نیمکتای چهار نفره توو کلاسای شصت نفره . . بعد با تپش قلب می‌رفت پای تخته و جبیره‌ی خمار نشئگی معلمای عینکی ناراضی از گرگ و میش سیاسی این خراب‌شده رو با کف دست یخ زده به شلنگ پوسیده‌ی سنگ شده‌ی دست ناظم ادا می‌کرد . . هیچ کس‌م به‌مون نگفت اگه معلم‌مون تدریس بلد نبود . . اگه معتاد بود . . اگه عقده‌یی بود . . اسکیزوفرن بود ، سادیسم داشت . . اگه با کفش کیکرز توی ساق بچه‌ی کلاس چهارمی می زد و سیم ترمز موتور به پر و پامون میکشید و خودکار بیک لای انگشتامون فشار میداد باید به کدوم مدیر آشغال‌کله‌ی پفیوز پدرسگی اعتراض کنیم که این دلقک مریض آدم تدریس و تعلیم نیست و استعدادش خونه‌ی پر فقط تا کفتربازی سر بوم قد میده و لاغیر . هیچ‌وقت نفهمیدیم آغاز سال نو کجاش با شادی و سرور همراه بود و چرا کسی که باید ما رو به سوی نور می‌برد ، با دست سفت و سنگین توی صورت بچگیامون کشیده می‌زد . . سر پل صراط جلوی خود خدا رو می‌گیرم و ازش می‌پرسم نسل ما رو به کدوم حکمت بیخودت مبتلا به اون روز و به این روز کردی . مگه بقیه‌ی هشت میلیارد آدمی هم که زدی به قالب اینجوری پیر میکنی؟ سالهای بی بهار...
ما را در سایت سالهای بی بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3salhayebibahard بازدید : 119 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:33